هر چه کنی به خود کنی!


داستانی واقعی از یک پزشک!

توی بیمارستان فیروز آبادی دستیار دکتر مظفری بودم. روزی از روزها دکتر مظفری ناغافل صدایم کرد اتاق عمل و پیرمردی را نشان ‌دادن که باید پایش را بعلت عفونت می‌بریدیم. دکتر گفت که این بار من نظارت می‌کنم و شما عمل می‌کنید.

به مچ پای بیمار اشاره کردم که یعنی از اینجا قطع کنم و دکتر گفت: «برو بالاتر!» بالای مچ را نشان دادم و دکتر گفت: «برو بالاتر!» بالای زانو را نشان دادم و دکتر گفت: «برو بالاتر!!!» تا اینکه وقتی به بالای ران رسیدم دکتر گفت که از اینجا ببر. عفونت از این جا بالاتر نرفته!

لحن و عبارت «برو بالاتر» خاطره بسیار تلخی را در من زنده می‌کرد خیلی تلخ. دوران کودکی همزمان با اشغال ایران توسط متفقین در محله پامنار زندگی می‌کردیم. قحطی شده بود و گندم نایاب بود و نانوایی‌ها تعطیل. مردم ایران و تهران بشدت عذاب و گرسنگی می‌کشیدند که داستانش را همه می‌دانند. 

عده‌ای هم بودند که به هر قیمتی بود ارزاق‌شان را تهیه می‌کردند و عده‌ای از خدا بی‌خبر هم بودند که با احتکار از گرسنگی مردم سودجویی می‌کردند. 

شبی پدرم دستم را گرفت تا در خانه همسایه‌مان که دلال بود و گندم و جو می‌فروخت برویم و کمی از او گندم یا جو بخریم تا از گرسنگی نمیریم! پدرم هر قیمتی که می‌گفت همسایه دلال ما با لحن خاصی می‌گفت: «برو بالاتر...» «برو بالاتر...!!!»

بعد از به هوش آمدن پیرمرد برای دیدنش رفتم. چقدر آشنا بود. وقتی از حال و روزش پرسیدم گفت: «بچه پامنار بودم.‌ گندم و جو می‌فروختم. خیلی سال پیش. قبل از اینکه در شاه عبدالعظیم ساکن بشم...»

دیگر تحمل بقیه صحبت‌هایش را نداشتم. خود را به حیاط بیمارستان رساندم. من باور داشتم که «از مکافات عمل غافل مشو، گندم از گندم بروید جو ز جو»؛ اما به هیچ وجه انتظار نداشتم که چنین مکافاتی را به چشمم ببینم.

۱۲ لایک:)
سلام طاعات وعبادات قبول التماس دعا.

سلام

ممنونم🙏
از شما هم قبول باشه

نویسنده آشنا ۱۹ ارديبهشت ۹۸ , ۱۱:۵۳
درس عبرتی بود!!:/

مرسی از نظرتون🙏

وااااییییی!!!!!!!!!!!

موهام سیخ شد...!
هرچه کنی به خود کنی         گر همه نیک و بد کنی

دقیقا

ممنون از نظرت😊🙏

#جالب

مرسی از نظرتون🙏

سلام
طاعات و عبادات قبول حق
عالی بود..
چوب خدا صدا نداره

سلام

ممنونم دوست عزیز
نماز روزه شما هم قبول باشه
التماس دعا

سلام
خواهش میکنم
حاجت روابشید.محتاج دعای خیراتان هستم

سلام

مرسی
دعا گوی شما هستم

باید عبرت گرفت
نماز و روزه قبول باشه

بله

ممنون از نظر تون
مرسی روزه نماز شما هم قبول باشه
التماس دعا

وضعیت الان ایران هم دست کمی از زمان اشغال ایران توسط متفقین نداره.
یه عده دارن میچرن و بدون مشکل زندگی میکنن و عده ای دیگه برای نون شب محتاج هستن.

بله حق با شماست، زندگی خیلی سخت شده، امیدوارم اوضاع بهتر بشه

ممنون از نظر تون

داستانی زیبا و تامل برانگیز...

قابل توجه ظالمان و محتکران و اختلاسگران...

سپاس از  شما...

قطعا اونها هم یه روزی چوب ظلمهاشونو میخورن

ممنون از نظر تون

شاخ و برگ هام منفصل شدن از هم 

😊

ممنون از نظر تون

چقدر فوق العاده بود این داستان .. واقعا هر چه کنی به خود کنی ..

دقیقا همینطوره

مرسی از حضور و نظرتون😊🙏

و به اصل کارما ایمان بیاورید :))
خیلى قشنگ بود

ممنون از نظر تون😊🙏

سلام
طاعات و عبادات قبول 
داستان زیبا و عبرت آموزی بود 

سلام عزیزم

مرسی
روزه نماز شما هم قبول
التماس دعا

سلام
سپاس! عبرت انگیز و جالب بود.

سلام

ممنون از نظر تون🙏

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
غمگین نباشید...
چرا که خوشبختی می‌تواند
از درونِ تلخ‌ترین روزهای زندگی شما
زاده شود...

باورکن در تقدیر هر انسانی معجزه‌ای
از طرف خدا تعیین شده که قطعاً در زندگی در زمان مناسب نمایان خواهد شد....!

یک شخص خاص...
        یک اتفاق خاص...
             یا یک موهبت خاص...

منتظر اعجاز خدا در زندگی‌ات باش
بدون ذره ای تردید...


"هر گونه کپی برداری ممنوع"
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان
تبلیغات
تبلیغات چفت